سلام


امروز در اولین لحظات صبح که از تخت بیرون اومدم، قبل از اینکه هوش و حواسم درست و حسابی بیاد سرجاش حرفهایی از مجریان و کارشناسان تلو.یزیون شنیدم که حتی مطمئن نبودم دارم درست میشنوم یا نه؟! به خاطر همین حتی به مامانم هیچ واکنشی نشون ندادم که فکر کنه چقدر دارم زود قضاوت میکنم و به مردم انگ میزنم تا اینکه خود مامان با تعجب یک عدد رو تکرار کرد و خیالم راحت شد، بیدارم!!!

یکی از کارشناسان روانشناسی درباره ارتباط باور، انگیزه و موفقیت میگفت: در جامعه امروز اعتقادات مردم خیلی سست شده و در این زمینه دانشگاه به درد نمیخوره!!
حالا من نمی دونم آیا باور و اعتقادی که موجب موفقیت میشه، فقط باورهای مذهبی رو در بر میگیره که ما وقتی باورمون به اونها رو از دست بدیم موفقیت هم پر بکشه؟؟!!!!! در حالی که خیلی عوامانه(بی سواد و باورمند به غیب یا دنیای غر.ب) میشه پرسید: آیا اینایی که هر شب میرن الکل میخورن و فرداش آپولو هوا میکنن موفق نیستند؟ البته اگر با ژستی صوفیانه و عاقل اندر سفیه در جوابت نگن: مثل بی سوادهایی که فیلمهای تـ.لیغاتی خـ.ارجی نگاه میکنند حرف نزن، قله موفقیت این چیزها نیست دخترم! همه اش بی.بندو.باری و تکنولوژی و رفاه طلبی...آخر همه اینها تباهی است!
بله من کاملا قبول دارم که خارجی هایی که تکولوژی را توسعه می دهند از اون آدمها نیستند که زندگیشان در الکل و قمـ.ار و روابط آزاد و... بگذرد، حتی سربه زیرتر از خیلی اسما فرهیخته های ما! این چیزها از نظر کسی که جهان را وسیع تر از این حرفها میبیند بی اهمیت است. اما فکر میکنم منظور از باوری که به موفقیت بیانجامد اگر تعریفمان از موفقیت را یکی فرض کنیم که از نظر من فراهم کردن اسباب راحتی خلق خدا با فناوری موفقیت دنیوی و اخروی را در پی دارد، تنها باور مذهبی نیست! که حداقل مشاهدات نشان میدهد کشورهای خیلی معتقد به خـ.دا یا هر چیز دیگری اصولا در ردیف کشورهای توسعه نیافته از نظر رفاهی و جرم قرار دارند. چون به قول ائمه خودمان از دری که فقر بیاید ایمان میرود!! هر چند که اظهار نظر قطعی درباره اینکه هر فقیری گناهکار است هم درست نیست و هر امری میتواند بسته به ظرفیت افراد و شرایط نسبی باشد. بلکه باوری است که انگیزه رشد می دهد تا فرد از رکود خارج شود، امیدزاست!!
آقای کارشناس شما اگر قرار بود رابطه باورمذ.هبی و دانشگاه را بررسی کنی، حرفت درست بود اما آن هم چرا؟ آیا تقصیر دانشگاه است یا دلیل آن افزایش آگاهی افراد است که فرد را جستجوگر میکند تا برای پذیرش هر پدیده ای دلیل بخواهد؟ اعتماد به نفس پیدا کند بپرسد؟ شاید برای قرنها افرادی که دیـ.ن را معرفی میکردند تنها افراد با سواد جامعه بودند و به نوعی مردم چاره ای جز اعتماد به آنها نداشتند و حتی ممکن بود قیم آنها محسوب شوند و عادتی پدید آمد که در مجموعه طبقات جامعه این افراد در پله ای بالاتر قرار بگیرند. اما در دنیای امروز این افراد باید بدانند خیلی های دیگر روی این پله یا پله های بالاتر قرار گرفته اند و باید یاد بگیرند که با جامعه حرکت کنند. حالا باید بسته بندی باوری که میخواهند به دیگران بدهند نو شود، یک چیزهای جدیدی داخل بسته قرار بگیرد که دانشگاهی را قانع کند. چون قطعا در این جهانی که میلیونها انسان، میلیونها گیاه، میلیونها سنگ، میلیونها کهکشان وجود دارد، میلیونها باور هم هست، که اگر کسی فکر میکند باورش سرآمد دیگران است پس حتما این باور می تواند با منطق همه آدمها جور در بیاید. اگر جور در نیامد احتمالا یا باور درستی نبوده یا ما نتوانسته ایم با توجه به توانمان و زمان و شرایط به خوبی از آن در مقابل منطق انسانها، هر چه هم که مقاوم یا بدطینت باشند، دفاع کنیم. از نظر من حتی اگر روشها هم درست باشد باز زمان اهمیت دارد، چون اگر آن را نادیده بگیریم این ایراد پیش می آید که چرا هیچ کدام از پیامبران نتوانستند همه مردم را به دین خدا و سعادت ابدی باورمند کنند؟


دوستان عزیز، این ماجرا رو الهام تعریف میکنه و خبر بیدارکننده دوم رو هم در پست بعد میاریم که خیلی طولانی نشه.