درخت آرزو، سينزده بدر ، سپيده

 

تو چه ساده ای و من ، چه سخت

تو پرنده ای و من ، درخت

آسمان همیشه مال توست

ابر ، زیر بال توست

من، ولی همیشه دیر کرده ام!

تو به موقع می رسی و من،

سالهاست دیر کرده ام...



خوش به حال تو که می پری

راستی چرا

دوست قدیمی ات - درخت را-

با خودت نمی بری؟

فکر می کنم

توی آسمان

جا برای یک درخت هست

هیچکس در بزرگ باغ آفتاب را

روی ما نبست.

یا بیا و تکه ای از آسمان برای من بیار

یا مرا ببر

توی آسمان آبی ات بکار...



خواب دیده ام

دست های من

آشیانه تو می شود

قطره قطره قلب کوچکم

آب و دانه تو می شود

میوه ام،

سیب سرخ آفتاب

برگهای تازه ام

ورق ورق نور ناب



خواب دیده ام

شب، ستاره ها

از تمام شاخه های من

تاب می خورند

ریشه های تشنه ام

توی حوض خانه خدا

آب می خورند.



من همیشه

خواب دیده ام، ولی...

راستی، هیچ فکر کرده ای

یک درخت

توی باغ آسمان

چقدر دیدنی ست!

ریشه های ما اگر چه گیر کرده است

میوه های آرزو، ولی

رسیدنی ست...

به همین زودی ۱۳ روز تموم شد و ما تونستیم با ۱۳ پست مصحبه عیدانه ی خودمون رو به همگی شما عزیزان بدیم.

به همین زودی روز آخر شد.انگار همین دیروز بود که آمدیم و گفتیم سلام. سال نوتون مبارک. بفرمایید اینم مصاحبه نازنین عزیز وبعدش هر  روز با شما بودیم با معرفی کامل یکی ازدوستامون.

البته فکر نکنید این حرفا که میزنیم یعنی خدانگهدار بلکه این حرفای ما معنی یه سلام، سلام به یه سال جدیدی پراز شادی و موفقیت.

خب دیگه زیاده گویی نمیکنیم .چون میدونیم شماهم شاید بخوایید زودتر برید و به ۱۳ بدر کردنتون برسید. پس مواظب طبعیت باشید و بعد از ایام عید هم به وب ما سر بزنید آخه بازم مصاحبه داریم البته نه روزی بلکه هفته ی یکی.

برای امروزم نوبت رسید به سپیده خانم گل که کوچیکترین فردی که تا امروز باهاش مصاحبه داشتیم . پس بخونید مصاحبه خوندنیش رو.

سپيده آرياني ، دخترخاله ها

اين عكس رو سپيده جون داده البته يه عكس ديگه هم بود كه به دليل كيفيت پايينش نشد اينجا بذاريم.

  • نام:سعيده
  • شهرت: سپيده(سپيده آرياني)و البته بدلیل بازیگوشی زیاد و علایقم اسم های متعددی واسم گذاشته میشه که از گفتنشون صرف نظر میکنم.
  • تاریخ تولد:22/4/1374     
  • محل تولد:تهران
  • محل زندگی:تهران
  • یک آدرس اینترنتی(ایمیل یا وبلاگ):(یه سایته)( که همه هم میشناسنش) : www.arianmusic.com
  • تحصیلات:دانش آموز
  •  خواهر و برادر:يك برادر يك خواهر.و منم ته تغاری هستم
  • شبیه مامانی یا بابات:بيشتر مامان

    ادامه مطلب رو فراموش نکنیدا!!!!

  • ادامه نوشته

    گل و پروانه، 12/1/1389، ياسمن

    گل زیبا به پروانۀ آسمانی چنین می گفت:

    فرار نکن، ببین چقدر سرنوشت ما با یکدیگر فرق دارد! من در جای خود میمانم و تو میروی، ما دور از آدمها زندگی میکنیم اما انقدر بهم شباهت داریم که مردم می گویند هر دوی ما گل هستیم، ولی افسوس تو آزادی و من اسیر زمین هستم، چه سرنوشت وحشتناکی؟!

    چقدر دوست داشتم می توانستم پرواز تو را در آسمانها با نفس خود عطرآگین کنم، ولی تو دور از من در میان گلهای دیگر فرار میکنی و من باید در جای خود بیاستم و چرخیدن سایه ام را زیر پاهایم تماشا کنم.

    تو میگریزی و باز میگردی، و عاقبت بجای دیگری می روی، تا بهتر بدرخشی و برای همین است که هر روز صبح، تو مرا گریان میبینی!

    ای پروانه من،ایکاش میشد یا تو هم مثل من ریشه بگیری یا مرا هم مثل خودت بال بدهی...

    خب دیگه به همین زودی عمر تعطیلات هم به سر آمد و فردا آخرین روز از تعطیلات نوروزی سال ۸۹ . امیدواریم امسال لحظه لحظه اش برای تمامی ایرانیان پر از شادی باشه و ثانیه ای غم به دل کسی راه پیدا نکنه.

    برای امروز مصاحبه یاسمن جان رو تقديم شما ميكنيم البته فکر میکنیم بیشتر شما ایشون رو با متینگای تولد آقا سیامک بشناسید. حالا برای اینکه بیشتر با این دوست خوبمون آشنا بشید مصاحبه  ی خوندنیش رو بخونيد!!!

  • نام:یاسمن
  • شهرت:ybankipour 
  • تاریخ تولد: ۱۴/۱۲/۱۳۶۴
  • محل تولد:........
  • محل زندگی:تهران
  • یک آدرس اینترنتی(ایمیل یا وبلاگ):ybankipour@yahoo.com
  • تحصیلات: لیسانس مترجمی زبان فرانسه
  •  خواهر و برادر:2 خواهر ، 1 برادر  و من هم سومی هستم
  • شبیه مامانی یا بابات:بابا
  • برای خوندن ادامه مصاحبه یاسمن جان یه کلیک روی ادامه مطلب بکنید!!!

    ادامه نوشته

    در آغوش خدا،11/1/1389 ، فرزانه

    یه نفر خودش رو، تو روزهای خوبی و خوشی کنار یه ساحل می بینه که داره قدم میزنه. هر جا که میره یه ردپای دیگه کنار ردپای خودش میبینه؟ به خدا میگه این جای پای کیه؟ خدا بهش میگه: جای پای منه.

    روزهای زیادی میگذره و روزهای سختی و درد همون شخص خودش رو کنار ساحل میبینه اما هر چی نگاه میکنه فقط یه جای پا میبینه. به خدا میگه: این انصاف نیست تو روزهای شادی کنارم و باشی و تو روزهای سختی نباشی.!

    خدا بهش میگه : این درست همون لحظه ای که من تو رو در آغوش گرفتم برای همین جای پای تو روی ساحل نمونده اون جای پا، جای پای منه.

    امروز نوبت کسیه که  همه ی  برو بچه های وبلاگ دار آریانی خوب خوب میشناسنش و با اینکه تازه به جمع وبلاگ دارای آریانی اضافه شده ولی انقدر مهربون و خونگرمه که خیلی زود خودش رو تو دل همه جا کرده !!! فکر میکنیم با این توضیحات دیگه خوب خوب فهمیدین مصاحبه ی امروز ماله کیه. بله مصاحبه ی امروز ماله کسی نیست جز فرزانه خانم که این روزا سخت مشغول درس خوندن برای کنکوره و ما امیدواریم به نتیجه دلخواهش برسه و در سال ببر مثل یه ببر مقتدر به اون چیزی که لایقشه دست پیدا کنه.

    خوب دیگه زیاد پرچونگی نمیکنیم و تقدیم همه ی شما عزیزان میکنیم مصاحبه ی خوندنی فرزانه جون رو:

    اینم یه عکس خوشمل از کوچمولیایی فرزانه

     

  • نام:فرزانه
  • شهرت: نميدونم....شايد همونhamisheariani !!
  • تاریخ تولد:۲۷/۶/۷۱        
  • محل تولد:مشهد
  • محل زندگی:مشهد
  • یک آدرس اینترنتی(ایمیل یا وبلاگ):hamisheariani.parsiblog.com، hamisheariani@yahoo.com
  • تحصیلات: پيش دانشگاهی انسانی
  •  خواهر و برادر:فقط يه برادر كوچيكتر دارم محمد رضا 8 سالشه كلاس دوم دبستان.شيطون و مهربونه.
  • شبیه مامانی یا بابات:90% بابا!

    ادامه مطلب رو فراموش نکنیدا!!!!

  • ادامه نوشته

    گلایه ، 10/1/1389 ، آناهيتا و آنا

    سلام

    فکر میکنیم توی این یک سال و چندماهی که ما با پیج و وبلاگ دخترخاله ها با شما بودیم . همگی دوستان ما  رو به خوبی شناخته باشند. و بدونن که دخترخاله ها هیچکدوم دنبال حرف و حدیثای سیاسی نیستن.همین چند ماه پیش درست وقتی اینجور بحثا توی اوج هم بود ما هیچ حرفی نزدیم و حتی وقتی کسی میومد و سر صحبت رو باهامون باز میکرد جوابی جز اینکه دوست نداریم راجعه به اینجور مسائل حرفی بزنیم رو ازمون نمیشنید!!!! حالا نمیفهمیم چی شده که باید توی وب ما اینجور حرفا زده بشه؟؟؟!!!! اگه میگید مشکل از مصاحبه ی آقا نیما بوده باید بهتون بگیم ما هر چی این مصاحبه رو بررسی کردیم جوابی که نشون دهنده جهت سیاسی ایشون یا حتی مرام مسلکشون باشه پیدا نکردیم . حالا این دوستان جدید ما از کجا فهمیدن آقا نیما چجوری فکر میکنه رو نمیفهمیم ، یا این دوستان علم غیب دارن یا اینکه فقط میخوان محیط یه وب آروم رو بهم بریزن!!!!که اگه این نیت دوم رو داشته باشن باید بهشون خیلی محترمانه بگیم اگه این ماجرا ادامه دار بشه  نوع برخورد ما هم با کامنتاشون عوض میشه و  سرنوشتی جز حذف در انتظار کامنتاشون نخواهد بود.تا روزی که ما سه تا صاحبان این وبلاگ هستیم اجازه توهین به هیچکس یا هیچ تفکری رو نمیدیم. همونجور که رهاجون توی کامنتش اشاره کرده هرکس عقیده ی داره. و از نظر ما هر عقیده ی  قابل احترامه و اگه عقیده ی کسی رو نپسندیم هم یا دیگه رابطمون رو ادامه نمیدیم یا سعی میکنیم فقط روی نقطه ی اشتراکمون باهاش تبادل نظر داشته باشیم. پر رنگ ترین نقطه ی اشتراک همه ی آریانی ها هم گروه آریان و اکثر سوالات مصاحبه ها هم حول و حوش این مساله میچرخه و فکر میکنیم جای بحثی نمیمونه . البته بازم میگیم توی مصاحبه نیما جان هیچ عقیده ی مطرح نشده که قابل دفاع یا قابل هجوم باشه ولی اگه مشکل آقا میثم و آقا محمد آرزوی ایشون برای ظهور امام عصر باید به این دو آقا بگیم هرکسی توی زندگیش منتظر ظهور یه منجی و از نظر ما و فکر کنیم هر انسان عاقلی این آرزو نشون دهنده هیچ تفکر سیاسی خاصی نیست.و اگه مشکل این دونفر از جای دیگه ی نشات میگیره باید ازشون خواهش کنیم یا این شجاعت رو به خودشون بدن و یه آدرس از خودشون بذارن یا برن و مشکلشون رو با خود آقا نیما حل کنن و مسائل شخصیشون رو به وب ما انتقال ندن.آخه ما دلمون نمیخواد وبمون بازدی کننده هاش رو از دست بده !!!!

    ببخشید مقدمه ی امروز طولانی شد پس از خیر مقدمه ی بهاریمون میگذریم و یک راست میریم سراغ مصاحبه ی آناهیتای عزیز  و آنای گل  که هر دو به رنگ آبی علاقه مندن ولی واسه اینکه جواباشون قاطی نشه میتونید مصاحبه آناهیتا رو با رنگ آبی و ماله آنی رو با رنگ صورتی بخونید:

    اینم تصویر آنا جونه که به ما داده و آناهیتای عزیز هم از ما خواسته بود یه عکس از گروه بذاریم که متاسفانه ما فرصت نکردیم یه پوستر از گروه بسازیم.

     

  • نام:آناهيتا، آنا
  • شهرت: الف ، آنی
  • تاریخ تولد:۲۳/۷/۱۳۶۸ ، ۳۰/۱/۱۳۷۲       
  • محل تولد:شيراز ، شهرستان ساوه
  • محل زندگی: شيراز/فروزآباد خوابگاه دانشگاه ، همون ساوه
  • یک آدرس اینترنتی(ایمیل یا وبلاگ):www.aramika68.blogfa.com، www.kolbeh-e-ma.blogfa.com
  • تحصیلات:دانشجوی ترم 2 كارشناسی روانشناسی بالينی،خدا بخواد امسال دیپلم(آخ جون دیگه زیر دیپلمی نیستم) 
  •  خواهر و برادر:فقط يك برادر كوچكتر از خودم به نام آرش ،2 تا خواهر آزاده و مهسا و خودمم ته تغاری) 
  • شبیه مامانی یا بابات:شبيه مامانم و عمم ، آم....خوب شبیه هردوشونم!!!

    ادامه مطلب رو فراموش نکنیدا اونجا  چیزای جالبتری میتونید از این دوتا دوست گلمون  بفهمید. 

  • ادامه نوشته

    چه جوری عاشق میشی؟ ،9/1/1389،نيما

    متولدين مهر ماه:

    با پر شورترين گفتارهای عاشقانه

    با ماجراهای عاشقانه ای كه خواهيم داشت

    با فداكاری هايم در راه عشق به تو

    خواهی ديد كه چگونه دوستت دارم

    در امور عشقی ورزيده است و زندگی اش پر ز ماجراهای عاشقانه است .

    زن متولد مهر عشق خود را در عمل نيز به اثبات می رساند.


    متولدين آبان ماه:

    در التهاب شنيدن ترانه ی گام های تو هستم

    كه به سوی من می آيی

    و عاشقم بر انتظار آن لحظه كه تو را در كنار خود حس كنم

    دوستت دارم

    هيجان عشق برای او زيبا و پر جاذبه است و در عشق صادق است.


    متولدين آذر ماه:

    نجوايی از سوی تو

    نگاهی كوتاه از تو

    لبخندی شيرين بر لبان زيبايت

    و من خود را غرق در عشق می يافتم

    خوش بين است و راستگو. شايد نگاهی شاعرانه به عشق داشته باشد.


    متولدين دی ماه:

    روزها ماه ها و سال ها می گذرند

    و شايد هيچ چيز عوض نشود

    جز من

    كه بيش از پيش عاشق گشته ام

    شايد در ظاهر بی احساس باشد ولی قلبی گرم و پر ز عشق دارد.


    متولدین بهمن ماه:

    می خواهم آزاد زندگی كنم

    بسان پرندگان مهاجر

    ولی قفسی ساخته از عشق تو

    جايی است كه همواره رو به آن خواهم داشت

    عشق خود را دير ابراز می كند و عاشق آزادی است. اولين عشق او قلبش را به تپش در می آورد و هرگز فراموش نخواهد شد.


    متولدين اسفند ماه:

    من آنی نيستم

    كه بی عشق زندگی را سر كنم

    آن گاه كه در رويايی عاشقانه هستم

    و چشمانم را می گشايم

    و عشق رويايی ام را در تو می بينم

    در عشق بي نظير است. جذاب و پر نشاط است. احساساتی و رويايی است.


    اینم ادامه مطلب عشقولانه ی که بهتون قولش رو داده بوديم . اميدواريم از خوندنش لذت برده باشيد.

    بازم بايد يه اعتراف صادقانه ی ديگه داشته باشيم . والا برای امروزم اسم دوتا آناهيتای گل از جام قرعه در آمده بود ولی  از اونجایی که خانواده های ما تصمیم به سفر یک روزه گرفتن اون هم یهوی یهو ما ناچاریم برای امروز یه مصاحبه کوتاه بذاریم و بدویم بریم آماده شیم برای رفتن!!!! مصاحبه آنی خانما میمونه واسه فردا یا پس فردا و برای امروز مصاحبه دومین نیمای آریانی ها رو براتون آماده کردیم.و پیشاپیش تولد این دوست خوب رو بهش تبریک میگیم.

     امیدواریم از خوندن مصاحبه ی نیمای عزیز هم لذت ببرید.

  • نام:نیما
  • شهرت:آریان دوست 
  • تاریخ تولد: نوزده فروردین ماه هزار و سیصد و هفتاد و یک        
  • محل تولد:مشهد
  • محل زندگی:مشهد
  • یک آدرس اینترنتی(ایمیل یا وبلاگ):
  • neeedunam@yahoo.com

     http://arian-neeedunam.blogspot.com/

  • تحصیلات: دیپلم ریاضی فیزیک مشغول ادامه تحصیل
  •  خواهر و برادر:چار خواهر و دو برادر منم هفتمی هستم میگن شانس میاره!!!
  • شبیه مامانی یا بابات:مامانم
  • ادامه نوشته

    چه جوری عاشق میشی؟،8/1/1389،الهه

    متولدين فروردين ماه :

    به سوی من بيا

    تا تو را حس كنم

    و دنيا خواهد ديد

    داستان عشقی سوزان را

    كه شعله اش در قلب من خواهى بود

    به هنگام عاشقی گويی در دنيای شواليه ها و پرنسس ها سر مي كند.

    قلبا عاشق است و در عشق پا بر جاست.


    متولدين ارديبهشت ماه:

    عشق را در چشمان من بنگر

    چهره ی بر افروخته ام را ببين و عشق را حس كن

    به صدای نفس های من گوش كن

    و بشنو ترانه ی عشق را

    عاشقی بی قرار است و كمرو ولی پر شهامت.

    موسيقي بر او تاثير فراوان دارد.


    متولدين خرداد ماه:

    با من به رويا بيا به رويای عشق

    بيا تا بر فراز بلندترين كوه گام نهيم

    بيا تا در ژرف ترين اقيانوس شنا كنيم

    بيا تا به دورترين ستاره ها پر كشيم

    بر عشق ما هيچ چيز ناممكن نيست

    بهترين عاشق دنياست و گفتارها و دل او پر از روياهای عاشقانه است.


    متولدين تیر ماه:

    بهشت هيچ است

    در برابر گام برداشتن در كنار تو

    در شبی زيبا

    زير نور ماه

    دلی نازك و پر ز محبت دارد و از دل سوختن می هراسد.


    متولدين مرداد ماه:

    گويی خورشيد گرمای خود را از دست داده است

    و گل های سرخ عطری ندارند

    و ستارگان ديگر نمی خوانند

    آن گاه كه چشم می گشايم و می بينم

    با تو نيستم

    عاشق پيشه است و بی عشق زندگی نمي كند.


    متولدين شهريور ماه:

    شايد به نظر برسد كه عاشق نيستم

    شايد به نظر برسد كه نمی توانم عاشق باشم

    شايد به نظر برسد كه حتی نمی خواهم عاشق باشم

    ولی نه در برابر عشقی مانند عشق من به تو

    كه تا آخرين لحظه عمر آن را در قلبم نگاه خواهم داشت

    عشق او شعله ای كوچك ولی جاودان است و در پی عشقی حقيقی است.


    ... دوستان عزیز ادامه این مطلب رو فردا بخونید

    خب امروز یذره فضا رو عشقولانه کردیم ولی بهتون توصیه میکنیم خیلی نرید تو حس !!!

    به قول بروبچه های فیتیله :حالا بیاین که با هم یه گوشه ی بشینیم مصاحبه ی الهه جونو  با هم دیگه بخونیم!!!!

    الهه ، دخترخاله ها

    این تصویر زیبا رو هم الهه جون عیدی داده.

     

  • شهرت:الهه
  • تاریخ تولد:12/10/1361               
  • محل تولد:تهران
  • محل زندگی:تهران
  • یک آدرس اینترنتی(ایمیل یا وبلاگ):elahe_n12345@yahoo.com
  • تحصیلات:دیپلم
  •  خواهر و برادر:1 خواهر بزرگتر
  • شبیه مامانی یا بابات:مامان!
  • دیگه بعد از هشت روز خودتون خوب بلدین.... ادامه مطلب یادتون نره 

    دومین خواهرانه، 7/1/1389 ، زينب و زهرا

    اینکه مصاحبه ها انقدر بگیر هم برامون قابل پیش بینی بود و هم غیر قابل پیش بینی!!!! با شناختی که از دوستای آریانیمون داشتیم میدونستیم که پشتمون رو خالی نمیکنن و همیشه و همه جا باهامون هستن .ولی اینجوری که شماها ما رو مورد لطف قرار دادین  برامون خیلی خوشحال کننده بود.دلمون میخواست توی پست امروز از دونه دونتون نام ببریم و ازتون تشکر کنیم ولی دیدیم اینکار مثه برنامه های تلویزیونیی میشه که روز آخر از همه نام میبرن و بعد هی میگن این جا افتاد و اون جا افتاد.(البته امروز روز اخر نیستا) پس از کسی اسم نمیبریم و فقط میگیم خیلی خیلی دوستون داریم و خیلی خیلی ممنونیم ازتون.

     اگه یادتون باشه اولین مصاحبه وبلاگ ما با زهرای عزیز بود و حالا بعد از گذشت ۸ ماه ما دوباره با زهرا و خواهر گلش زینب یه مصاحبه آماده کردیم . دوتا دوست خوبی که از همون روزای اول با ما بودن و دلگرمیا و پیشنهادای خوبشون  تا امروز خیلی به ما کمک کرده. هردوشون رو صمیمانه دوست داریم و نمیدونیم چجوری و با چه لغتی باید بهشون این حس رو انتقال بدیم فقط خیلی ساده براشون گرم ترین و شادترین لحظات رو از خدا میخواییم.و از شما عزیزان هم دعوت میکنیم تا مصاحبه زینب رو با رنگ قرمز و مصاحبه زهرا رو با رنگ آبی بخونید.

    زينب و زهرا ، دخترخاله ها

    اين پوستر زيبا هم عيدی دوتا خواهر بود به شما دوستای خوب

    • نام: زینب . زهرا
    • شهرت: زی زی . زهرا آریان
    • تاریخ تولد:  ۱۲/۱۲/۶۹ . ۲۲/۵/۷۱            
    • محل زندگی:اصفهان
    • یک آدرس اینترنتی(ایمیل یا وبلاگ):

     ziziredarian@yahoo.com

     www.parse-korooshkabir.blogfa.com

    z_arian@yahoo.com 

     www.kolbeh-e-ma.blogfa.com

    • تحصیلات: پیش دانشگاهی . دیپلم
    •  خواهر و برادر: همین دوتا
    • شبیه مامانی یا بابات: هیچکدوم بیشتر شبیه خالم. میگن شبیهه مامان اما خودم احساس میکنم شباهتی ندارم

     برای خوندن ادامه مصاحبه عجله کنید و با یه کلیک روی ادامه مطلب برید به قسمت بعد!!!! 

    ادامه نوشته

    جهان جوان شد،6/1/1389،پويا

    درخت غچه برآورد و بلبلان مستند

    جهان جوان شد و ياران به عيش بنشستند

    حريف مجلس ما خود هميشه دل می برد

    علی الخصوص كه پيرايه ای بر او بستند

    بساط سبزه لگدكوب شد به پای نشاط

    ز بس كه عامی و عارف به رقص برجستند

    يكی درخت گل اندر سرای خانه ماست

    كه سروهای چمن پيش قامتش پستند

    به سرو گفت كسی، ميوه ای نمی آری

    جواب داد كه آزادگان، تهی دستند

    از اونجایی که قراره ما با هم صادق باشیم وکلاً اصل و اساس دوستی صداقته بذارید قبل از اینکه بریم سراغ مصاحبه یه معذرت خواهی کنیم از دوتا نسیمای گل.برای امروز اسم این دوتا دوست عزیز از جام قرعه کشی در آمده بود ولی از اونجایی که مصاحبه نسیم سبحانی بصورت فینگلیش بود و نیاز داشت به خط فارسی دربیاد و این چند روز اول سال رو هم که خودتاون خوب میدونین زمان چجوری سپری میشه پس این فرصت رو بدست نیوردیم تا اینکار رو بکنیم بنابراین  نوبت این دوتا دوست رو محفوظ نگه میداریم و میریم سراغ کسی که اسمش برای فردا در آمده .

    پویا خان کسی که میشه با اطمینان گفت همه ی آریانیا میشناسنش و کسی نیست که این پسر هنرمند رو نشناسه ، تا امروزم خیلیا هم در جواب سوال نفر بعدی کی باشه ؟ اسم پويا پوركاشانی رو نوشتن که نفر آخر همین دردانه خانم بود که دیروز بیشتر باهاش آشنا شدیم. پس ما دیگه توضیح زیاد تری نمیدیم و همگی شما عزیزان رو دعوت میکنیم که بخونید مصاحبه کسی که به قول خیلیا صداش از پای تلفن شبیه آقا سیامک آریانه.

    دخترخاله ها. پويا يوركاشاني

    • نام:پویا پورکاشانی
    • شهرت:پویا آریانی-پویا ویولن
    • تاریخ تولد:10/12/1367(البته تو شناسنامه 2/1/68)               
    • محل تولد:رشت
    • محل زندگی:رشت
    • یک آدرس اینترنتی(ایمیل یا وبلاگ):pouya_violon@yahoo.com
    • تحصیلات:دانشجوی مهندسی مکانیک(حرارت و سیالات)-دانشگاه سراسری گیلان
    •  خواهر و برادر:1 خواهر بزرگتر-شهرزاد
    • شبیه مامانی یا بابات:میگن شبیه بابا هستم  

    یه کلیک روی ادامه مطلب بکنید ضرر نمیکنید!!!!

    ادامه نوشته

    عید دلها،5/1/1389،دردانه و دنا

    روزی ما دوباره كبوترهايمان را پرواز خواهيم داد
    و مهربانی دست زيبايی را خواهد گرفت؛
    روزی كه كمترين سرود بوسه است
    و هر انسان برای هر انسان برادری‌ست.
    روزی كه ديگر درهای خانه‌شان را نمی‌بندند
    قفل افسانه‌ايست؛
    و قلب برای زندگی بس است...
    روزی كه معنای هر سخن دوست داشتن است

    عیــــــــد اســـت

    امیدواریم این چند روز حسابی به همگی خوش گذشته باشه و لحظه لحظه اش براتون پر از خاطره های خوب شده باشه.

    اگه یادتون باشه توی کامنتای که براتون میذاشتیم میگفتیم که روزی یکی یا دوتا مصاحبه خواهیم داشت ولی تا امروز هر روز با یه مصاحبه در خدمتتون بودیم پس امروز که پنجمین روز باشه نوبتی هم که باشه نوبت یه مصاحبه دوتایی !!!!مصاحبه با دوتا دوست که درسته فاصلی مکانیشون از هم زیاده ولی دلاشون خیلی به هم نزدیکه ( البته بیشتر آریانی ها اینجوری هستن و قلباشون به هم نزدیک نزدیکه).ما مطمانیم با خوندن مصاحبشون متوجه میشید که چقدر  این دوتا دوست آریانیمون مثل هم هستن. ما هم برای اینکه شباهت رو کم کنیم مصاحبه دردانه دردونه رو به رنگ سبز گذاشتیم و مصاحبه دنا خانم که امیدواریم همیشه سربلند باشه رو به رنگ سرخ.

    زیاده گویی نمیکنیم و از همگی دعوت میکنیم بخونید مصاحبه دردانه و دنای عزیز رو.

    • نام:دردانه.دنا
    • شهرت:اسماعیلی.ثروتيان 
    • تاریخ تولد:24 آذر 69  .  21 ارديبهشت 70          
    • محل تولد:کرمانشاه.تهران
    • محل زندگی:کرمانشاه.كرج
    • یک آدرس اینترنتی(ایمیل یا وبلاگ):هنوز وبلاگی نشدم!
    • تحصیلات:دانشجو- مهندسی معماری.دانشجوی رشته ی برق- الكترونيك
    •  خواهر و برادر:فقط یه برادر بزرگتر دارم، سه سال از من بزرگتره.يكي يه دونه م!
    • شبیه مامانی یا بابات:100% بابا اما بقیه می گن مامان.نمی دونم هر كی يه چيزی می گه!
    ادامه نوشته

    گل وجود،4/1/1389، مه سيما

    معذرت میخوایم بابت پست نصفه ی دیروز از همگی شما دوستای خوب و یه معذرت خواهی ویژه میکنیم از ملیسای عزیز که مصاحبش اون شکلی روی خروجی وب قرار گرفت. والا راستش رو بخوایید مقصر ما نبودیم و این بلاگفا بود که با قاطی پاتی بازیاش کار رو خراب کرد. امیدواریم دیگه از این اتفاقا نیفته و شماها هم ما رو به بزرگی خودتون ببخشید. امروز میتونید بدون داشتن چشم بصیرت توی همون پست قبلی مصاحبه کامل ملیسا رو بخونید و امیدواریم از خوندنش لذت ببرید.

    در هند سقایی بود که دو کوزه بزرگ داشت که هر کدام از آنها را از يک سر ميله اي آويزان مي کرد و روي شانه هايش مي گذاشت . در يکي از کوزه ها شکافي وجود داشت . بنابراين در حالي که کوزه سالم ، هميشه حداکثر مقدار آب ممکن را از رودخانه به خانه ارباب مي رساند، کوزه شکسته تنها نصف اين مقدار را حمل مي کرد. براي مدت دو سال ، سقا فقط يک کوزه و نيم آب را به خانه مي رساند. کوزه سالم به موفقيت خودش افتخار ميکرد. اما کوزه شکسته بيچاره از نقص خود شرمنده بود و از اينکه تنها مي توانست نيمي از کار خود را انجام دهد، ناراحت بود. بعد از دوسال روزي در کنار رودخانه ، کوزه شکسته به سقا گفت:

    «من از خودم شرمنده ام و از تو پوزش میخواهم چون در اين دو سال گذشته من تنها توانسته ام نيمي از کاري را که بايد ، انجام دهم . به خاطر شکاف های من ، تو مجبور شدي اين همه تلاش کني ولي باز هم به نتيجه مطلوب نرسيدي.» سقا لبخندی زد و گفت : « کوزهء نازنینم! از تو مي خواهم در مسير بازگشت به خانه، به گل هاي زيباي کنار راه توجه کني.» در حين بالا رفتن از تپه ، کوزهء شکسته گل هاي باطراوت و زیبای کنار جاده را دید که با گرمای آفتاب ميدرخشیدند وعطر شان همۀ فضا را فراگرفته بود. سقا گفت: «من از شکاف هاي تو خبر داشتم و ببین چگونه از آنها استفاده کردم؟! من در کناره راه، گل هايي کاشتم که هر روز وقتي از رودخانه بر مي گشتيم ، تو به آنها آب داده اي. براي مدت دو سال، من با اين گل ها، خانه اربابم را تزئين و عطرآگین ساختم. بي وجود تو، خانه نمي­توانست اين قدر زيبا و مطبوع باشد».

     سحر كاشمري دخترخاله ها

    این پوستر رو هم در چهارمین روز بهار تقدیم میکنیم به همگی شما دوستای خوبمون که با مهربونیاتون ما رو شرمنده میکنید.جوری که نمیدونیم چجوری جبران کنیم این همه مهربونی رو.

    ·  نام:مه سيما

    ·  شهرت: نجفی

    ·  تاریخ تولد: 26 بهمن 1372               

    ·  محل تولد:تهران

    ·  محل زندگی:تهران

    ·  یک آدرس اینترنتی(ایمیل یا وبلاگ):mahsima_mahsima@yahoo.com

    ·  تحصیلات:دوم دبيرستان، رشته ام هم علوم تجربی هست

    ·   خواهر و برادر:خواهر و برادری ندارم! تك فرزندم

    ·  شبیه مامانی یا بابات:هر 2! اما بيشتر شبيه بابام هستم

    با يه كليك دعوتتون ميكنيم به خوندن بقيه مصاحبه مه سيما جون.

    ادامه نوشته

    مسافر بهار، 3/1/1389 ، مليسا

    كوله پشتي اش را برداشت و راه افتاد. رفت كه دنبال خدا بگردد؛ و گفت: تا كوله ام از خدا پر نشود برنخواهم گشت. نهالي رنجور و كوچك كنار راه ايستاده بود. مسافر با خنده اي رو به درخت گفت: چه تلخ است كنار جاده بودن و نرفتن. و درخت زير لب گفت: ولي تلخ تر آن است كه بروي و بي رهاورد برگردي. كاش ميدانستي آن چه در جستجوي آني، همين جاست. مسافر رفت و گفت: يك درخت از راه چه ميداند، پاهايش در گل است. او هيچگاه لذت جست و جو را نخواهد يافت. و نشنيد كه درخت گفت: اما من جست و جو را از خود آغاز كرده ام و سفرم را كسي نخواهد ديد. جز آن كه بايد. مسافر رفت و كوله اش سنگين بود. هزار سال گذشت. هزار سالِ پر خم و پيچ، هزار سالِ بالا و پست. مسافر بازگشت. رنجور و نااميد. خدا را نيافته بود، اما غرورش را گم كرده بود. به ابتداي جاده رسيد. جاده اي كه روزي از آن آغاز كرده بود. درختي هزار ساله، بالا بلند و سبز كنار جاده بود. زير سايه اش نشست تا لحظه اي بياسايد. مسافر درخت را به ياد نياورد . اما درخت او را ميشناخت. درخت گفت: سلام مسافر، در كوله ات چه داري، مرا هم مهمان كن. مسافر گفت: بالا بلند تنومندم، شرمنده ام، كوله ام خالي است و هيچ چيز ندارم . درخت گفت: چه خوب، وقتي هيچ چيز نداري، همه چيز داري. اما آن روز كه ميرفتي، در كوله ات همه چيز داشتي، غرور كمترينش بود، جاده آن را از تو گرفت. حالا در كوله ات جا براي خدا هست. و قدري از حقيقت را در كوله مسافر ريخت. دستهاي مسافر از عرفان پر شد و چشمهايش از حيرت درخشيد و گفت: هزار سال رفتم و پيدا نكردم و تو نرفته اين همه يافتي! درخت گفت: زيرا تو در جاده رفتي و من در خودم. و نورديدن خود، دشوارتر از نور ديدن جاده هاس.

    بدون شرح بدون شرح میریم سراغ مصاحبه ملیسا خانم.

    • نام:ملیسا
    • شهرت: رضایی
    • تاریخ تولد:17/02/70                
    • محل تولد:قائمشهر
    • محل زندگی:قائمشهر
    • یک آدرس اینترنتی(ایمیل یا وبلاگ):meliarian20@yahoo.com
    • تحصیلات:دانشجوی رشته منابع طبیعی
    •  خواهر و برادر:ارشد هستم و یه دونه خواهر دارم.ملیکا
    • شبیه مامانی یا بابات:مامانی

    بازم مثه همیشه با یه کلیک روی ادامه مطلب برید به قسمتی که بیشتر با دوست خوبمون قراره آشنا بشید.

    ادامه نوشته

    آیین های نوروزی،2/1/1389، نيما

    سر آغاز جشن ِ نوروز، روز نخست ماه فروردین (روز اورمزد) است و چون برخلاف سایر جشن‌ها برابری نام ماه و روز را به دوش نمی‌کشد ، بر سایر جشن‌ها‌ی ایران باستان برتری دارد. در مورد پیدایی این جشن افسانه‌های بسیار است ، اما آنچه به آن جنبه‌ی راز وارگی می‌بخشد ، آیین‌های بسیاری است که روزهای قبل و بعد از آن انجام می‌گیرد. اگر نوروز همیشه و در همه جا با هیجان و آشفتگی و درهم ریختگی آغاز می‌شود ، حیرت انگیز نیست چرا که بی‌نظمی یکی از مظاهر آن است. ایرانیان باستان ، نا آرامی را ریشه‌ی آرامش و پریشانی را اساس سامان می‌دانستند و چه بسا که در پاره‌ای از مراسم نوروزی ، آن‌ها را به عمد بوجود می‌آوردند ، چنان که در رسم باز گشت ِ مردگان (از 26 اسفند تا 5 فروردین) چون عقیده داشتند که فروهر‌ها یا ارواح درگذشتگان باز می‌گردند ، افرادی با صورتک‌های سیاه برای تمثیل در کوچه و بازار به آمد و رفت می‌پرداختند و بدینگونه فاصله‌ی میان مرگ و زندگی و هست و نیست را در هم می‌ریختند و قانون و نظم یک ساله را محو می‌کردند. باز مانده‌ی این رسم ، آمدن حاجی فیروز یا آتش افروز بود که تا چند سال پیش نیز ادامه داشت. از دیگر آشفتگی‌های ساختگی ، رسم میر نوروزی ، یعنی جا به جا شدن ارباب و بنده بود. در این رسم به قصد تفریح کسی را از طبقه‌های پایین برای چند روز یا چند ساعت به سلطانی بر می‌گزیدند و سلطان موقت ? بر طبق قواعدی ? اگر فرمان‌های بیجا صادر می‌کرد ، از مقام امیری بر کنار می‌شد. حافظ نیز در یکی از غزلیاتش به حکومت ناپایدار میر نوروزی گوشه‌ی چشمی دارد: سخن در پرده می‌گویم ، چو گل از غنچه بیرون‌ای که بیش از چند روزی نیست حکم میر نوروزی. خانه تکانی هم به این نکته اشاره دارد ؛ نخست درهم ریختگی ، سپس نظم و نظافت. تمام خانه برای نظافت زیر و رو می‌شد. در بعضی از نقاط ایران رسم بود که حتا خانه‌ها را رنگ آمیزی می‌کردند و اگر میسر نمی‌شد ، دست کم همان اتاقی که هفت سین را در آن می‌چیدند ، سفید می‌شد. اثاثیه‌ی کهنه را به دور می‌ریختند و نو به جایش می‌خریدند و در آن میان شکستن کوزه را که جایگاه آلودگی‌ها و اندوه‌های یک ساله بود واجب می‌دانستند. ظرف‌های مسین را به رویگران می‌سپردند. نقره‌ها را جلا می‌دادند. گوشه و کنار خانه را از گرد و غبار پاک می‌کردند. فرش و گلیم‌ها را از تیرگی‌های یک ساله می‌زدودند.

    مسلمان نوروز را مقارن با روز آغاز خلافت علی علیه السلام می‌دانستند چنانکه‌ هاتف اصفهانی می‌گوید:

    نسیم صبح عنبر بیز شد

    بر توده‌ی غبرا زمین سبز نسرین خیز شد

    چون گنبد خضرا همایون روز نوروز است

    امروز و به فیروزی بر اورنگ خلافت کرده شاه لافتی مأوا

    شاید بعدا بیشتر در مورد این آیین­ها نوشتیم.

    و امّا دومين روز بهاريتون پر باشه از شادی و شور.

    انتخاب مصاحبه ها انقدر سخته که تصمیم گرفتیم مثه بانکها ما هم  قرعه کشی کنیم ولی خب از ما سه تا جوانه ساده توقع جایزه های  آنچنانی نداشته باشید !!!!

    خب از شوخی که بگذریم میرسیم به .... اسمی که توی قرعه کشی امروز در آمده ....و اون کسی نیست جز .... همون آقا  پسر گلی که همتون با شعرای قشنگش و قلم شیواش دیگه به خوبی آشناید.و فکر میکنم کامنتای جالبش توی آريان فوريو  رو هنوز خيليا به ياد دارن. دلمون میخواست مثه خود نیما جان میتونستیم  جمله های قشنگ بنویسیم ولی حیف که نمیشه پس خیلی ساده بهتون میگیم بفرمایید اینم دومین مصاحبه در دومین روز بهار.

     به نام حضرت دوست                   

    كه هر چه داريم از اوست

    بچگي هاي نيما

    اينم كوچولویی های آقا نیما

    • نام:نیما
    • شهرت: مطلق زاده
    • تاریخ تولد:: شناسنامه = 1/1/68 ، در واقع : 10/12/67                  
    • محل تولد:رشت
    • محل زندگی:رشت
    • یک آدرس اینترنتی(ایمیل یا وبلاگ):www.nlab.blogfa.com
    • تحصیلات:دانشجوى رياضى – كاربردى ( كارشناسى )
    •  خواهر و برادر:يك خواهر كوچكتر دارم با اختلاف 4 سال ، اسمشم تينا !
    • شبیه مامانی یا بابات: از هر دو تا دارم ولى بيشتر شبيه بابامم يعنى همه همينو مى گن !

    همیشه توی وب خود آقا نیما وقتی روی ادامه مطلب کلیک میکنید میتونید برید و یه شعر خیلی قشنگ رو بخونید ولی اینجا کلیک کنید تا بیشتر با شاعر اون ترانه ها آشنا بشید.

    ادامه نوشته

    بوی عید ، 1/1/1389 ، نازنين

    در کوچه های اسفند

    باز بوی عید پیچید

    روی

    شاخۀ درخت لخت

    صد جوانه خندید

    سیب و سنبل و ماهی گلی

    اسکناسهای نو

    مژده می دهد

    بهار امد

    صوت «یا مقلب القلوب»

    در کوچه ها پیچید

    بدون هیچ مقدمه  دیگه ای تقدیم میکنیم به همگی شما نازنینا ، مصاحبه نازنین عزیز دوست قدیمی مون رو. انتخاب اولین مصاحبه کار خیلی سختی بود ولی فکر میکنیم اولین انتخاب بودن برای نازنینی که اولین دوستی بود که به جمع دوستان وب ما افزوده شد خیلی  خوبه.

    زیاده گویی نمیکنیم و تقدیم میکنیم اولین مصاحبه نوروزیمون رو با یه سبد سیب سرخ به شما عزیزان.  

    این پوستر زیبا رو خود نازنین جون ساخته ها

    • نام:نازنین
    • شهرت:اطرافیام منو همون نازنین یا نازی صدا میزنن
    • تاریخ تولد:1371                                   
    • محل تولد:رشت بیمارستان آریا
    • محل زندگی:بندر انزلی
    • یک آدرس اینترنتی(ایمیل یا وبلاگ):یه وبلاگ قبلا داشتم که حذفش کردم با نسیم عزیزم هم وبلاگ زدیم که الان دیگه همکاری نداریم ولی هنوز دوستای خوبی برای هم هستیم
    • تحصیلات:دانشجوی ترم دوم کامپیوتر
    •  خواهر و برادر:یه داداش دارم که یه سال ازم بزرگتره و متاسفانه خواهری ندارم
    • شبیه مامانی یا بابات:هیچ شباهتی به مادرم ندارم ولی یه جورایی شبیه بابا هستم.

    برای خوندن ادامه مصاحبه خوندنی نازنین کافی یه کلیک روی ادامه مطلب بکنید.

    ادامه نوشته