ارمیا ، پگاه ، گلشیفته ، هانیه ... ؟

به نظر شما گلشیفته هنرمنده یا فاحشه؟!

به نظر شما ارمیا با حجاب آواز میخونه کار درستی میکنه یا نه؟

به نظر شما....

حتماً شما هم مشابه این سوالات رو در محیط مجازی بارها دیدین.کاری به جوابتون ندارم. اصلاً راستش رو بخواید همیشه فکر میکنم به ما چه؟! طرف این شکلی صلاح زندگیش رو یا خودش یا دیگری دیدن و اون داره امروز اینجوری و به این سبک زندگی میکنه.

احتمالاً این جواب از اون تریپ جوابهای روشنفکرانه است که هممون به وقت کلاس گذاشتن میدیم و از هم خواهش میکنیم انقدر کار به زندگی شخصی همدیگه نداشته باشیم. اگه یه هوا هم مثل من بخواید اُمل بازی قاطیش کنید آخر جملتونم میگید: هرکسی رو توی گُور خودش میذارن!!

اما حقیقت اینه که این مساله برای همه ی اون کسای که حتی برای ثانیه وقتشون رو به خوندن اون پست اختصاص میدن ، مهم.

حالا چی مهمه؟! رفتار اون آدم؟ خود این آدم؟ تفکر این آدم؟ و...

خب تا اینجا بحث رو نگه دارید ، میخوام یذره راجع به مراسم پریشب اختتامیه فجر حرف بزنم.

جایزه نفر اول زن به هانیه توسلی تعلق گرفت. مبارکش باشه. به عنوان فردی که هیچکدوم از فیلمهای جشنواره رو ندیده ، نمیتونم نظر خاصی راجع به این که حقش بوده یا نه ؟ بدم. اما چیزی که میخوام راجع بهش بگم این که از اون شب تا حالا جز توی محافل و مجامع تخصصی سینمایی ندیدم کسی راجع به این جایزه بحثی داشته باشه.

چراشم معلوم ، چون هانیه توسلی توی این چند سالی که داره بازی میکنه حرف خاصی نزده ، حاشیه خاصی درست نکرده و روی هم رفته همیشه بازیگری بوده که اگه اهل فیلم باشی ، بازیش رو یا پسندیدی یا نپسندیدی. خارج از حیطه کاریشم سروصدای راه ننداخته که بشه تیتر یک مردم و همه بگن : آهای ملت بیاید ببینید چی گفته یا چی کار کرده.(تازه بامزه ماجرا هم اونجاست که نصفی از همون ملتی که جار میگرن دستشون ، تا دو روز قبلش اصلاً نمیدونستن این آدم کیه و از فرداش یهو میشن طرفدارسینه چاک حرفها و رفتار متفکرانه اش.)(برای باز شدن مفهوم پرانتز قبلی ارجاعتون میدم به جیغ ها ، دست ها و سوت های کشیده شده برای نقش مکمل زن همین جشنواره 31)

خب حالا دوباره برگردیم سر بحث خودمون.

فقط قبلش خواهش میکنم بُعد هنری و حرفه ای کار رو بذارید کنار . سطح بازیگری و هنرمندی این خانمها شاید خیلی متفاوت باشه و اصلاً هرکدوم در حیطه ی خودشونن و ربطی به هم ندارن.پس الکی نریم سراغ اینجور حرفها که برای چی مثلاً اسم بانو گلشیفته!!! رو با این بازیگرهای ضایع و ضوقورت یه جا آوردم و ...

چی میشه که یه آدم یهو انقدر مطرح میشه؟!!

هنجار و هنجار شکنی....

وقتی توی یه محیطی قرار میگیریم و شبیه آدمهای اون محیطیم ، توی ذوق نمیزنیم ، کسی راجع بهمون حرف خاصی نمیزنه ، یجورای دیده شدنمون کمه.

اما وقتی خودمون رو در تضاد با اون جمع قرار میدیم خود به خود بیشتر دیده میشیم.

یه وقتای مثل همین جشنواره ها ، المپیادها ، المپیک ها و ... این پررنگ شدن اگه از راهش باشه و با تکیه به توانایی ها باشه خیلی هم خوبه و اصلاً باید الگو بشه برای هممون.چون بلاخره دیدن شدن یکجور نیازه.

ولی یه وقتای این دیده شدن کاذبه. طرف یه ساز مخالفی کوک میکنه و یهو پررنگ میشه.البته شاید پشت صدای ساز اون آدم برای خودش تفکر و فلسفه ی  باشه و کاملاً هم درست باشه. ولی برای منی که از بیرون شاهد ماجرا هستم فقط پوسته ناهماهنگش دیدنی است.

حالا من شروع میکنم عقده های درونی خودم رو میارم رو و با پررنگ کردن پوسته ی اون آدم سعی میکنم یجوری برم زیرش و به همه بگم : نگاه کنید این آدم مهم ، برای من مهمه.پس من هم آدم مهمی هستم.

درحقیقت این آدم برای من مهم شده چون جسارت متفاوت بودن رو داشته.چیزی که من نداشتم و توانایی های ایجاد تفاوت مثبت و سالم رو هم در خودم ندارم .پس چنگ میزنم به همین تفاوت های ظاهری و انقدر بزرگشون میکنم تا سطح جامعه رو بگیره . توی چنین جامعه ی من هم با ایجاد تفاوت های کاملاً ظاهری خیلی راحت دیده میشم و دیگه نیاز دیده شدنم رو با سختی و تلاش بهتر شدن لازم نیست پاسخ بدم.

تیپ ها ، آرایش ها ، رفتارها و... امروز جامعمون نشون دهنده به سطح رسیدنمون.

پ.ن تیتری :

به ترتیب حروف الفبا اسمشون رو نوشتیم و هیچ ترتیب بندی دیگه ی دخیل نبوده.

۲۳

صفحات ۴۴و۴۵

آیات  ۲۶۰تا ۲۶۹

سورة البقرة

به نام خداوند بخشنده مهربان

و چون ابراهيم گفت: بار پروردگارا، به من بنما که چگونه مردگان را زنده خواهی کرد؟ خدا فرمود: باور نداری؟ گفت: آری باور دارم، ليکن خواهم (به مشاهده آن) دلم آرام گيرد. خدا فرمود: چهار مرغ بگير و گوشت آنها را به هم درآميز نزد خود، آن گاه هر قسمتی را بر سر کوهی بگذار، سپس آن مرغان را بخوان، که به سوی تو شتابان پرواز کنند؛ و بدان که خدا (بر همه چيز) توانا و داناست. (۲۶۰) مثل آنان که مالشان را در راه خدا انفاق می‌کنند به مانند دانه‌ای است که از آن هفت خوشه برويد و در هر خوشه صد دانه باشد، و خداوند از اين مقدار نيز برای هر که خواهد بيفزايد، و خدا را رحمت بی منتهاست و (به همه چيز) داناست. (۲۶۱) آنان که مالشان را در راه خدا انفاق کنند و در پی انفاق منّتی نگذارده و آزاری نکنند، آنها را پاداش نيکو نزد خدا خواهد بود و از هيچ پيشامدی بيمناک نباشند و هرگز اندوهناک نخواهند بود. (۲۶۲) (فقير سائل را به) زبان خوش و طلب آمرزش (رد کردن) بهتر است از صدقه‌ای که پی آن آزار کنند، و خداوند بی‌نياز و بردبار است. (۲۶۳) ای اهل ايمان، صدقات خود را به سبب منّت و آزار تباه نسازيد مانند آن که مال خود را از روی ريا (برای جلب توجه ديگران) انفاق کند و ايمان به خدا و روز قيامت ندارد؛ مثل اين رياکاران بدان ماند که دانه را (به جای آنکه در زمين قابلی افشانند) بر روی سنگ صاف غبار گرفته‌ای ريزند و تند بارانی غبار آن بشويد و آن سنگ را همان طور صاف و بی‌گياه به جای گذارد، که نتوانند هيچ حاصلی از آن به دست آورند. و خداوند گروه کافران را راه (سعادت) ننمايد. (۲۶۴)و مثل آنان که مالشان را در راه خشنودی خدا انفاق کنند و با کمال اطمينان خاطر، دل به لطف خدا شاد دارند مثل بوستانی است که در زمين بلندی باشد و بر آن باران زيادی به موقع ببارد و حاصلی دو چندان (که منتظرند) دهد، و اگر باران زياد نيايد، اندک بارد (تا باز به ثمر رسد)، و خدا (به کار شما) بيناست. (۲۶۵) آيا هيچ يک از شما خواهد که او را باغی باشد از درخت خرما و انگور و زير آن درختان جويهای روان، و در آن هرگونه ميوه موجود باشد، آن گاه ضعف و پيري بدو فرا رسد و او را فرزندان خرد و ناتوان باشد، پس در باغ او بادی آتشبار افتد و همه بسوزد؟ (حال کسی که به ريا انفاق کند بدين ماند). خداوند آيات خود را برای شما اين چنين روشن بيان کند، باشد که (در مآل کارها و حقيقت احوال) فکر کنيد. (۲۶۶ ) ای اهل ايمان، انفاق کنيد از بهترين آنچه اندوخته‌ايد، و از آنچه براي شما از زمين می‌رويانيم، و بدها را برای انفاق در نظر نگيريد، در صورتی که خود شما جنس بد را نستانيد مگر آنکه از بدی آن چشم پوشی کنيد؛ و بدانيد که خدا بی‌نياز و ستوده صفات است. (۲۶۷) شيطان شما را وعده فقر و بی‌چيزي دهد و به کارهای زشت و بخل وادار کند، و خدا به شما وعده آمرزش و احسان دهد، و خدا را رحمت بی‌منتهاست و (به همه امور جهان) داناست. (۲۶۸) خدا فيض حکمت را به هر که خواهد عطا کند، و هر که را به حکمت و دانش رسانند در باره او مرحمت و عنايت بسيار کرده‌اند، و اين حقيقت را جز خردمندان متذکر نشوند. (۲۶۹)

الهام دخترخاله ها

مهربانی را اگر قسمت کنیم، لاجرم یک بخش به ما هم میرسد
یکی از پیامکهای رایج بین ماست. هم دلنشین است هم منطقی! اگر 5 نفر یک نان را 5 قسمت کنند به همه می رسد و شاید کمتر نصیب ببرند. اما همه بهره مند شده اند و حتی اگر میلیونها نفر هم باشند به اندازه یک اپسیلون از نان هم سهم ببرند همه تا حدی راضی خواهند بود. آسیبهای اجتماعی مثل دزدی، تکدی گری، درگیری های خیابانی، بیماری های روحی و خیلی چیزهای دیگه هم کمتر میشه. شاید اینی که قرآن میگه و اینی که من میگم خیلی ساده لوحانه به نظر برسه. چون تو این مدل ساده، انگار منظور اینه که کسی که کار میکنه و نمیکنه به یه اندازه باید از یک نان سهم ببره!!! مسلما این عقلایی نیست و همه هم امکان انفاق ندارند و بعضی کارها برعهده و در حد نهادهای اجتماعی است. ولی اگر از بالا به ماجرا نگاه کنیم همین که دست بده داشته باشیم یا اصلا تو رفتارهامون با دیگران گذشت داشته باشیم. راحتی کنار دستیمون تو مترو رو در نظر بگیریم. به وقت همکلاسی هامون احترام بگذاریم. از مغازه ای که تو محلمون زیاد تو چشم نیست و ممکنه فروشش کم باشه هم خرید کنیم. و خیلی چیزهای دیگه که در اطراف هر کدوممون هست یعنی کاری کردیم که انفاقه و باعث سهم بردن خودمون هم میشه و وقتی این رفتار همیشگی ما باشه و در سطح بالاتر فرهنگ جامعه باشه "یک دانه" میشه "700 دانه"!
میگن سنتهای خدا از راه علتهای جهانی برقرار میشه. پس وقتی خدا میگه انفاق کردن پاداش چندین برابر داره از هیچ اتفاقی نترسید و دل شاد باشید یعنی نتیجه خود تعاون و مبادلات اجتماعی انسانی که انفاق مالی یکی از اونهاست افزایش برکت و آرامش است. متاسفانه درک این مسئله، اطمینان بهش و عمل بهش خیلی سخته چون 4 عمل اصلی نیست و تابع مرکب چند متغیره ی پیچیده ایست!
آیه 269 یاد یکی از جملات معروف عاطفه انداختم. که موقع کنکور میگفت: "هر جا پیشونی نوشتت باشه همونجا قبول میشی. چرا آدم الکی زور بزنه؟" خدا که اینجا دقیقا در مود دانش گفته: "فیض حکمت و دانش را به هر که خواهم عطا میکنم." خدا رو شکر میکنم و دعا میکنم در حق همه ما دانش بسیار مرحمت فرماید و خردی عطا کند تا این موضوع را درک کنیم و اون روز هم خدا رو بنده باشیم و شکرگزار...

مهسای دخترخاله ها

آیات این هفتمون یه درس از کتاب قرآن یکی از سالای دبیرستان بودش.

ولی نمیدونم چرا اون سالها کسی نبود که برامون حرفای مهمتر این آیات رو بیان کنه. توی کتابمون فقط گیر داده بودن به معاد شناسی.آلان نمیدونم کتابا چه شکلی شده ولی زمان ما که از پیش دبستانی تا پیش دانشگاهی فقط خدا اثبات میشد و معاد تعریف.هیچکس هم نبود به مولف ها بگه بابا مای که داریم این کتابها رو میخونیم اولاً مسلمونیم پس یذره خدا رو قبول داریم و دوماً هم که پس فردا قرار توی این جامعه باشیم و با مسائلش دست و پنجه نرم کنیم پس لااقل یه چیزی بهمون یاد بدید که به کارمون بیاد.

مثلاً همین آیه آخر...کاش این رو سال پیش دانشگاهی توی کتابهامون میذاشتن. بعد حالیمون میکردن که آهای دانش آموزی که همه ی رویات شریف ، امیرکبیر و تهران  قرار نیست همه برن اونجاها. هرکسی هم میره اونجا ته خردمند نیست.خدا به هرکسی یجور دانش عطا کرده و شاید توی که پس فردا توی فلان دانشگاه آزاد قبول شدی دانشی که باید بی آموزی برات اونجا بوده باشه.دانش فقط فرمولهای ریاضی و فیزیک نیست حکمت زندگی کردنه و من فکر میکنم منظور خدا از این آیه دقیقاً همینه نه حفظ شدن جدول مندلیف.

با خوندن این آیات همش فکر میکنم کاش انفاق دانش معلم هامون و  مولفین کتابهامون توی سالهای مدرسه عمیق تر و جامعه شناسانه تر بود تا بچه ی که از دبیرستان میاد بیرون نخوره توی ذوقش و با یه چیز عجیب و غریب به اسم جامعه روبه رو نشه.

شخصیت فسنجونی!

تو تقویم اسم این هفته رو گذاشتن "وحدت" یعنی شیعه و سنی دست بذارن رو مشترک ترین نقطه اشون یعنی پیامبرشون و ئوست باشن! اما آیا نقطه افتراق ما فقط شیعه و سنی است؟

.
.
.

کاش فقط همین بود..! ما اونقدر گچ های رنگی داریم برای خط کشی..... با حجاب و بی حجاب، ترک و فارس، سبز و قرمز، تهرانی قدیم و جدید، محله بااصالت نشین و محله جدیدنشین، دانشگاه رفته و نرفته و... و فسنجون ترش خور یا ملس خور!

بله!

ما حتی با فسنجون هم خط می کشیم...

سر میز شهلا خانم چنان بادی به غبغب می اندازد و می گوید ما فسنجونمون رو ترش میکنیم که انگار دارد به پیروی از فلان مکتب روشنفکری مباهات می کند(!) و از آن طرف بهروز خان چنان چهره در هم میکشد که انگار میخواد به برادرش بگه متاسفم برات با این زنی که انتخاب کردی و زبان می گرداند: "ما از اول شیرین می خوردیم." این یعنی ما "ما از اولشم خیلی با اصالت تر بودیم" و فریما جون که آپ تودیت بودنش زبان زد است، چنان ترکیب "فسنجون مَلَس" را تلفظ می کند انگار نام خارجی حزب میانه روی فرانسه را به زبان آورده.

و تازه اگر از فسنجون با مرغ و کدو حلوایی و رب انار و ... بگذریم، آنقدر این طیف طعم فسنجون برای خودش مهم است که برنامه تلویزیونی* به خاطرش جنجالی می شود!!!!!!!!!! و خلاصه طعم فسنجون شما نشان دهنده شخصیت و سطح تفکر شماست!!!!

کاش تو هفته وحدت فکر کنیم با چه چیزهایی به افراد شخصیت میدیم یا احساس شخصیت می کنیم؟ چیزهای پوچ سلیقه ای یا...؟؟!

 

میلاد پیامبر رحمت و امام عقل و تفکر مبارک

 

* پ.ن الهامی: مدتی بود با مهسا تو بحث هامون راجع به "مردم" این جبهه گیری و خود برتربینی در مورد فسنجون رو مثال میزدیم! تا اینکه اخیرا مهسا به سوال پیامکی برنامه "صبحی دیگر" در مورد طعم فسنجون که داشته تو برنامه دعوا میشده اشاره کرد و فکر میکرد من به خاطر این برنامه به فسنجون حساس شدم. اما دیدیم طراح سوال برنامه نیما اینام به این ماجرا حساس شده و این قصه سر دراز داره..............