برای محاسبه ارزش اقتصادی محیط زیست، اون رو به شکل یک کالا فرض می کنند و برای اون از دیدگاه افراد سه نوع ارزش تعریف میکنند. ارزش کارکردی ، ارزش میراثی ، ارزش وجودی.

یه وقتها که به آدم های اطراف نگاه می کنم به نظرم بعضی ها واقعا چیزی بیشتر از کارکردشون برام اهمیت ندارن. نه اینکه من آدمارو ابزار کارم بدونم و بعدش که کارم با اونا تموم شد هیچ ارزشی برام نداشته باشن. اصول زندگی اجتماعی اینه. مثلا یه آدمی که تو خیابون رد میشه و ازش آدرس میپرسی و دیگه هیچ وقت نمیبینیش تنها ارزش کارکردی داره. البته گاهی اوقات آدمایی  که خیلی در دسترس هستن هم ارزششون به کارکردشون وابسته میشه و حتی ممکنه خودشونم فقط به این وسیله خودشون رو ارزشمند بدونن با خدمت بی حد و حصر به دیگران بخوان توجه بگیرن. آخر کار ممکنه احساس بازنده بودن بکنن این افراد.

ارزش میراثی در مورد محیط زیست مثل اینکه ما می خواهیم مثلا دریاچه خزر حفظ بشه تا نسل های آیندمون هم از اون بهره مند بشند. در مورد انسان ها هم این ارزش میتونه به صورت مجموعه آثار اهمیت پیدا کنه. مثلا زندگینامه،کتابها یا وسایل یک شخص توسط خودش یا هم نسلانش جمع آوری میشه تا نسل های بعد از اون استفاده کنن. مثلا حادثه عاشورا و زندگی امام حسین (ع) میتونه از اون دسته باشه که با مراسم و حتی سینه به سینه به نسل های بعد ارث میرسه که هر چند جسم امام حسین و یارانش باقی نیست اما شخصیتشون زنده است. خاطراتی که از آدم ها میمونه یا عزیز بودن پدر بزرگها و مادربزرگها هم برآمده از همین ارزشه.

اما ارزش وجودی شاید متعالی ترین ارزش قابل تعریفه. ما و  هفت نسل بعدمون ممکنه پامون به مریخ نرسه و از اون استفاده نکنیم اما به خاطر وجود اون و حفظ اون ارزش قائل هستیم. انسان های عمیق و بزرگ یا انسان هایی که به ما وابستگی زیادی دارند معمولا دارای چنین ارزشی هستند. مثلا قهرمان ملی یک کشور دیگه برای ما هیچ سودی نداره اما همین که مردم خودش رو به آسودگی بیشتری رسونده وجود اون انسان رو برای ما ارزشمند میکنه. یا اعضای خانوادمون حتی اگر هیچ کاری هم برای ما انجام ندن ما حاضریم جونمون رو براشون فدا کنیم فقط به خاطر اینکه خانواده داشتن به ما احساس امنیت میده. پس ارزش وجودی انسان ها بیشتر به کارکردهای معنوی مربوط میشه: احساس امنیت، احساس رضایتمندی از شادی انسان ها و ....

بیشتر آدم های اطراف ما دارای چند نوع ارزش هستند. مثلا استاد آدم هم ارزش کارکردی داره و هم وجود یک نوع وابستگی عاطفی ارزش وجودی رو تقویت میکنه و آموخته هایی که در ما حفظ میشه تا به آیندگان منتقل بشه، ایجاد کننده ارزش میراثی است و مسلما انسان ها باید ترکیبی از ارزش های کارکردی، میراثی و وجودی را بنابر شرایط و رابطه های گوناگون دارا باشند تا ارزشمند بشن و بدون ارزش های کارکردی و میراثی ارزشمندی وجودی در روابط سالم بعید به نظر می رسد.