مهربان ترین شماره 8"نامه زینب"
مهربان ترین شماره 8
لبخد تو بهترین هدیه خدا بود برای 10ساله شدن . با شروع دهه دوم زندگی ام تو نیز شکفتی و نوید یه دهه شادی و زیبایی رو دادی . تو بهترین و بزرگترین معلم زندگی من بودی . آن زمان که با تو همسفر شدم هیچ نمیدانستم.
شیرین ترین طمع زندگی پرسه های کودکانه بود نه چیز دیگری، این تو بودی که با تمام صبر و حوصله تمامی طمع ها رو به من چشاندی . دستم را گرفتی تا از تمام درخت های باغ زندگی میوه ای بچینم و با تلخ و شرین روزگار آشنا شوم و دنیا دنیا از تو ممنونم به خاطر آریان، آریانی شدن، این میوه شیرین زندگی که 10سال است طمع خوشش را احساس میکنم . تو بهترین دهه زندگیم بودی، دهه پر کشیدن از کودکی تا دشت زیبای نوجوانی ، دهه زیبای دیدن ، شنیدن و گفتن.
اکنون که عمرت رو به پایان است دیدگان اشک آلودام را بدرقه راهت میکنم و میگویم : عزیزترینم، سپاس مرا پذیرا باش. حتی برای آن میوه های تلخی که مرا مجبور به خوردنشان کردی. تا در این تلخ ترین تجربه ها درس شیرین صبر را بیاموزم.
اینک که آغاز سومین دهه زندگی ام پایان تو را شاهد شده به تو میگویم: مهربان ترین ام هر چه دارم هدیه توست. هر چند که خاطره شدنت غمی میشود بر روی دلم اما جز خداحافظی راه دیگری ندارم . فقط از تو میخواهم دعای خیرت را شامل حالم کنی و از خدا بخواهی حال که میخواهم با تو بدرود بگویم و دست در دست دهه90 دهم هزار هزار شیرینی را تجربه کنم.
دهه زیبای زندگی من یاد و خاطره ات مهمان همیشگی قلب من است . زین پس دلتنگی هایم برای تو را به آغوش 90 میسپارم.
خدانگهدار عزیز مهربانم
شراره و سحر و ساناز = الهام و مهسا و عاطفه