نادان دانا
افعال در همه ی زبانها اصول و قواعد خودشون را دارند. اما در ایران این اصول یه شكل خاص تری به خودش میگیره كه در هیچ كتاب دستور زبانی قابل گنجاندن نیست.
امروز میخوایم فعل نمیدانم(نمیتوانم) را كمی بررسی كنیم.
اولین كاربرد این فعل در مواقعی است كه شما جواب سوال پرسیده شده(كار خواسته شده) را میدانید(میتوانید) ، اما نیت كرده اید خودتان را به خنگ و خُلی بزنید.
حالا چرا یه همچین نیتی كرده اید؟!
چون احتمالاً نمیخواید بعد از جواب مثبت دادن به كارهای دیگه هم وا داشته بشید. پس فعل نمیدانم(نمیتوانم) كوتاه ترین راه برای در رفتن از زیر هرگونه مسولیتی است.
حالت دوم وقتی است كه شما واقعاً نمیدانید(نمیتوانید) و میگوید نمیدانم(نمیتوانم).این حالت ستودنی ترین حالت استفاده از این فعل است. كه متاسفانه بسیار به ندرت شاهد استفاده از آن در این خطه پر گوهر میباشیم.
البته قصد بررسی كارشناسانه نداریم كه چرا ما مردمان خوب ایرانی دوست نداریم ندانسته هایمان(ناتوانایی هایمان) را دیگران بفهمند؟!ولی خب احتمالاً از آنجایی كه ملت علامه ی دهری هستیم ندانسته هایمان خیلی كم است پس اصلاً نیازی به استفاده از این فعل به شكل حقیقی اش نداریم.
استفاده از فعل نمیدانم یك حالت درونی هم دارد كه بیربط با دو حالت قبل نیست.
در این حالت شما جواب سوال را واقعاً نمیدانید ولی خودتان را از تنگ و تا هم نمی اندازید و با هزار جور پیچاندن طرف ذهنش را انقدر از موضوع سوال شده دور میكنید و به دانسته های بینهایت خود نزدیك میكنید كه در آخر همه متوجه هوش ذاتی و نبوغ خارق العادتون میشن و اصلاً به خودشون جرات نمیدن كه از درون فكر كنن شما جواب سوالشون رو نمیدونستید.
استفاده از این افعال حالتهای دیگری همچون نداریم در مغازه را هم در برمیگیره كه به تفصیل در ادامه بررسی میكنیمش.
مشتری: آقا فلان جنس رو دارید؟!
اون جنس در مغازه هیچگونه وجود خارجی نداره و فروشنده هم این رو به خوبی میدونه.
جواب اول: همین آلان پیش پاتون یكی آخریش رو برد و تموم شد.(حكایت از پرفروش بودن جنس مورد نظر داره و اینكه چقدر اجناس این مغازه خوبه ! یكجور ترغیب كننده شما برای خرید جنس دیگری از همین مغازه.)
جواب دوم : فلان جنس رو داریم كه انقدر بهتره كه نمیدونید ، اینجوری ، اونجوری و ..... انقدر ازش تعریف میكنه كه به كل یادتون میره كه در واقع جنس مورد نظر رو نداشتن و با خودتون فكر میكنید از اول طالب خرید جنس موصوفه بوده اید.
جواب سوم : همین آلان میرم براتون از انبار میارم.(منظور از انبار مغازه ی بقلی است .( البته این جواب در حالتی مورد بهره برداری قرار میگیره كه شما از بورس یه جنس برید و خرید كنید.))
جواب چهارم : نداریم!!!( از دیدن یك فروشنده صادق تعجب نكنید. اتفاقاً این مغازه جنس مورد نظر شما رو داره وآخریش پشت ویترین قرار داره ولی چون فروشنده حال نداره بره و بیارتش(در يك كلام فروشنده جان، فراخ تشريف دارن !) یه كلمه میگه نداریم . اینجور وقتها اگه پافشاری كنید امكان داره دو نوع برخورد ببینید.
برخورد اول ، همكاری فروشنده و آوردنش برای شما است(البته با اخم و تخم فراوان) و در حالت دوم ، فروشنده میگه : اون كه پشت ویترین اصلاً فروشی نیست.(اینبار با یه چهره غضبناك روبه رو میشید.))
و....

دیگه خودتون قضاوت كنید با این وضعیت قراره وضع اقتصادی و اجتماعی این مملكت تكونی هم بخوره؟!
شراره و سحر و ساناز = الهام و مهسا و عاطفه